دین چگونه در زندگی انسانها به وجود آمده است؟ آیا افراد دیندار شخصیت خاصی دارند؟ آیا دینداری با رضایتمندی افراد از زندگی رابطه مستقیم دارد؟ آیا دینداران سلامت جسمی و بهداشت روانی بیشتری دارند؟ آیا دینداری بر کاهش جرم و جنایت و اعمال خلاف دیگر مؤثر است؟ آیا دینداری بر افزایش حس نوع دوستی، کمک به دیگران و کارهای خیریه تأثیر دارد؟ آیا راهی برای سنجش دینداری افراد وجود دارد؟ اصولاً ابعاد دینداری چیست؟ و... اینها نمونهای از مسائلی هستند که در روانشناسی دین مورد توجّهاند.
تا به امروز تعاریف متعدّدی از روانشناسی دین ارائه شده است. تعدّد تعاریف روانشناسی دین نشانگر تنوّع نظامهای روانشناختی دین و گوناگونی رویآوردها در این گستره است[1]. مجموعهای از تعاریف روانشناختی که توسط روانشناسان غربی از دین ارائه شده است، میتواند ما را در فهم چراییِ تنوع و اختلاف در تعریف روانشناسی دین یاری کند:
1- ویلیام جیمز(James/1842-1910): دین عبارت است از تأثرات و احساسات و رویدادهایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگیها، برای او روی میدهد به طوری که انسان از این مجموعه در مییابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدایی مینامد رابطهای برقرار است.
2- یونگ(Jung/1875-1961): معنای دین متناسب با ریشه آن در زبان لاتین، عبارت است از تفکر از روی وجدان و با کمال توجه.
3- شلایرماخر(Schleiermacher/1768-1834): وی دین را با احساس و به طور جزئی با احساس وابستگی ربط میدهد.
4- ساموئلکینگ(King,G.): دین عبارت است از ایمان به قوای ماوراءالطبیعه و یا مرموزی که ناشی از احساس ترس و وحشت و پرستش است.
5- روپل(Ruppel,H.J): دین احساس وابستگی حیات انسان به یک روح اسرارآمیز است که خود را به او وابسته میداند و احساس اتحاد و یگانگی با او و جهان دارد، و از این احساس لذت میبرد.
6- کواستنبام(Koesten Baum): دین تلاش انسان است تا برای حالت نا امیدانه محدودیت خودش کاری انجام دهد.
7- فروید(Fruied/1856-1939): دین کاوش انسان برای یافتن تسلی دهندههای آسمانی است تا او را در غلبه بر حوادث بیمناک زندگی کمک کند[2].
اگرچه از نگاه اسلام اغلب این تعاریف با مشکل اساسی و مبنایی روبرو است که این مقال در صدد نقد آنها نیست، اما با نگاهی گذرا به تعاریف فوق، میتوان گستردگی رویکردها و زوایای دید روانشناسان به مقوله دین را دریافت. همین امر، ارائه تعریفی جامع و مانع از روانشناسی دین، که همه بر آن اجماع داشته باشند را با مشکل روبرو کرده است. با این وجود،کالینز(Colins,G.R.) معتقد است احتمالاً تعریفی بهتر از تعریف تاولس(Thouless,R.H.) وجود ندارد. به نظر تاولس، مطالعه روانشناختی درباره دین در صدد «درک رفتار دینی از طریق به کار بستن اصول روانشناختیای است که از مطالعه رفتار غیر دینی به دست آمدهاند». واژه روانشناسی اگرچه بر اساس مکاتب گوناگون روانشناختی متفاوت است، ولی تقریباً میتوان تعریف زیر را مورد قبول دانست: «مطالعه علمی رفتار و فرایندهای روانی». بنابراین به طور خلاصه میتوان گفت: روانشناسی دین عبارت است از مطالعة علمی رفتارها و فرایندهای روانی که رنگ دینی دارند[3]. در مجموع با وجود تعاریف متعددی که از روانشناسی دین ارائه شده است به نظر میرسد بازگشت همه آنها به این تعریف کوتاه «مطالعه دین از منظر روانشناختی» باشد[4].
ریشهها، اهداف و جهتگیریهای گوناگون در روانشناسی دین، فرایند بالندگی آن را به ترتیبی هدایت کرده است که امروزه ماهیتی «بین رشتهای» یافته است. روانشناسان (دیندار، ملحد، و بیطرف) و تا حدّی نیز متألّهان، دو قطب عمدهای هستند که به این گستره روی آوردهاند و در عینِ استفاده از یافتههای آن در جهت اهداف خود، روانشناسی دین را نیز تغذیه میکنند. در واقع روانشناسی دین و الهیات به طور متقابل برای یکدیگر مسأله میآفرینند و از این طریق موجب غنای یکدیگر میگردند. ماهیّت بین رشتهای امروزی روانشناسی دین سبب شده است که علاوه بر تخصص در روانشناسی، ورود به این گستره منوط به کسب دانش در الهیات، متافیزیک، اخلاق، و اسطورهشناسی شود[5].
پیدایش روانشناسی دین را نمیتوان به کار یک فرد یا گروهی از متفکران نسبت داد. از سوی دیگر مشکل بتوان از تولد و پیدایش دفعی این رشته سخن گفت. بلکه میتوان گفت که روان شناسی دین برخاسته از فضای خاصی است که در آن، روش علمی و دینپژوهی به نحوی پیش رفتند که چون هر دو در معرض پرسشهای مختلفی قرار گرفتند به یکدیگر نزدیک شدند. از این طریق روانشناسی دین هم مورد توجه دینپژوهی قرار گرفت و هم روانشناسی[6]. به طور کلی در شکلگیری روانشناسی دین امروزی، سه سنت انگلیسی-آمریکایی، آلمانی و فرانسوی، سهم عمده داشتند که با بررسی این سه سنت میتوان تاریخچه شکلگیری روانشناسی دین را پیگیری کرد:
1. سنت انگلیسی- آمریکایی
رویکرد تجربی و حتی آزمایشگاهی به دین و نگاه توصیفی در مطالعات دینی، مهمترین ویژگی این سنت است. گالتون(Galton/1921-1822) دانشمند انگلیسی، بنیانگذار روانشناسیِ تفاوتهای فردی است و نخستین کسی است که از روش آماریِ همبستگی در این زمینه استفاده کرد. استنلی هال(Hall/1924-1844) از بنیانگذاران روانشناسی دین در آمریکا است. وی برای این منظور دانشکده روانشناسی دین در دانشگاه کلارک را تأسیس کرد. جیمز لوبا(Leuba,J.H.) و ادوین استاربوک(Starbuck,E.D.) نیز از شاگردان برجسته هال هستند که بر مطالعه تجربههایی چون ایمانآوری، دعا و حالات عرفانی با کاربرد روشهای پرسشنامه، مصاحبه شخصی، زندگینامههای خودنوشت و دیگر روشهای تجربی که قابل تجزیه و تحلیل، ردهبندی و سنجش آماریاند، تأکید داشتند[7].
2. سنت آلمانی
در حالی که در آمریکا، عمدتاً روانشناسان، روانشناسی دین را پیشرفت دادند، در آلمان، این رشته بیشتر زمینه کار و در قلمرو بحث فیلسوفان و عالمان الهیات بود. برای مثال در آثار شلایر ماخر(Schleiermacher/1768-1834)، دیدگاه روانشناختی در مقایسه با موضع الهیاتی، در درجه دوم اهمیت داشت. ویلهلم وونت(Wundt,W. /1920-1832) ، فروید(Fruied/1856-1939) یونگ(Jung) و اریکسون(Ericson,E.) از دانشمندان این سنت هستند[8].
3. سنت فرانسوی
عمده مساعدت دانشمندان فرانسوی در زمینه روانشناسی دین، آثاری است که در حیطه روانشناسی مرضی عرضه کردهاند، اگر چه علاقه به بحث درباره ارتباط بیماری روانی با دینداری، در دو سنت دیگر نیز وجود داشته است، اما در فرانسه، برخی از بزرگترین آسیبشناسان قرن نوزدهم، توجه مستمری به این امر نشان دادهاند. ژان مارتین شارکو[9](Charcot,J.M./1893-1825)، تئودور فلورنو(Flournoy,T./1920-1854)، ژرژ برژه(Berguer,G./1945-1873) و ژان پیاژه(Piajet, J./1980-1896) از پیشروان این سنت به شمار میروند.
پس از این دوره با پیدایش مکتب رفتارینگری(دهه 1930 تا 1960) در روانشناسی، عملاً روانشناسی دین در انزوا قرار گرفت و با افول مواجه گردید. زیرا تحقیق در مسائل دینی با روش تنگنظرانه و محدود رفتارینگری به ندرت میسر میشد. اما با از بین رفتن رفتارینگری، دوباره روانشناسی دین مورد توجه جدی روانشناسان و دین پژوهان قرار گرفت و هم اکنون یکی از رشتههای مورد توجه در دانشگاههای روانشناسی دنیا میباشد[10].
روششناسی
پیچیدگی رفتار و تجربه مذهبی روانشناسان را واداشته است تا از ابزارهای اندازهگیری متنوّعی استفاده کنند. این ابزارها شامل تجزیه و تحلیل گزارشها و دروننگریهای شخصی، مشاهده بالینی، طبیعی و مشارکتی، استفاده از نظرسنجیها، پرسشنامهها، و مصاحبههای شخصی دقیق؛ استفاده از اسنادی از قبیل دفتر خاطرات و زندگینامه شخصی افراد مذهبی، استفاده از آزمونهای شخصیت، مطالعه اسناد و مدارک مذهبی مانند کتاب مقدّس و به کار بردن فنون آزمایشگاهی میشوند. مطالعه علمی مذهب رو به پیشرفت است، اما این پیشرفت به کندی و به سختی صورت میگیرد؛ چون تعریف و سنجش دقیق بسیاری از پدیدههای مذهبی مانند «ایمان»، «اعتقاد»، «روی آوردن به دین» و «تعهد» به آسانی ممکن نیست.[11]
تفاوت روان شناسی دین با روان شناسی دینی
باید توجه داشت که روانشناسی دین(psychology of religion)، با روانشناسی دینی(religious psychology) متفاوت است. در روانشناسی دین-که رشتهای فرعی از روانشناسی است-، روانشناسی به منزله مبنایی برای ارائه تفسیر از پدیدههای دینی در نظر گرفته میشود. مثلاً یک پدیده دینی مثل عزاداری، ممکن است هم تبیین روانشناختی داشته باشد و هم تبیین جامعه شناختی و تبیینهایی از انواع دیگر، اما در این گستره این پدیده را فقط از دید روان شناختی تبیین میکنیم. در مقابل، در روانشناسی دینی-که شاخهای از علم دینی است- باورهای مذهبی به منزله اصل و منبع قرار میگیرند و روانشناسی در چارچوب آن باورها جستجو میشود[12].
مسائل روانشناسی دین
برخی مسائل که در روانشناسی دین مورد مطالعه و تحقیق قرار میگیرند عبارتند از:
منشأ پیدایش دین و فرایند تحول دینداری
دانشمندان پیشگام در روانشناسی دین، در این مورد به تبیین ریشههای تاریخی دینداری آدمی پرداختند، اما روانشناسان دین امروزی به جای پرداختن به ریشههای تاریخی پیدایش دین به فرایند تحول دینداری در یک انسان میپردازند. ایمان دینی یک کودک به موازات تحول وی و درک او از ارزشهای اخلاقی و مفاهیم قدسی و اعمال دینی متحول میشود؛ به بیان دیگر، تحول روانشناختی فرد از تولد تا مرگ، دیدگاه وی نسبت به خدا و جهان را نیز دگرگون میسازد[13].
تجربه دینی
تجربه دینی یکی از مهمترین مسائلی است که در روانشناسی دین، مورد بررسی قرار میگیرد. تجربههای دینی در همه فرهنگها، توصیفات مشترکی چون؛ قابل بیان نبودن، آغشتگی به استعارهها و نمادهای متعدد و همراه بودن با شادی، شعف و هیجانهای عمیق و مثبت، دارند. روانشناسی دین با پرداختن به تجربه دینی، زوایای متعددی را در آن مورد کنکاش قرار میدهد. ماهیت روانشناختی مراقبه، مفاهیم دینی در رؤیا، دگرگونی در حالت هشیاری، اثر داروها در تحریک تجربه دینی، تأثیر دین در آسیبشناسی روانی، شوریدگی،قدرت و اثرِ احساس بخشیدهشدن و التیام اختلالات جسمانی و روانشناختی بر اثر تجربه دینی، از جمله موضوعاتی هستند که در تجربه دینی مورد مطالعه قرار میگیرند[14].
ارتباط دین و شخصیت
در این زمینه از دو محور بحث میشود؛ از طرفی تأثیر دین بر ابعاد مختلف شخصیت مورد مطالعه قرار میگیرد و از طرفی دیگر اینکه چه اشخاصی با چه نوع شخصیتی مجذوب دین میشوند، بررسی میشود[15].
دین و مداخلات درمانی
از آنجا که باورهای دینی در شخصیت افراد جایگاه ویژهای دارد، متخصصین مشاوره و رواندرمانی، با بهرهگیری از این باورها میتوانند در فرایند رواندرمانی تسریع کنند[16].
پویایی رفتار مذهبی
پاول پرویسر(Paul Pruyser) در کتابی مهم تحت عنوان روانشناسی پویای دین، اظهار داشت که مذهب بر ادراک فرایندهای عقلی، تفکر، کنشهای زبانی، هیجان، رفتار حرکتی، روابط بین شخصی و رابطه فرد با اشیا، عقاید، و خود تأثیر میگذارد و از آنها تأثیر میپذیرد. در حال حاضر، هرچند این موضوعات حجم کمی از روانشناسی دین را به خود اختصاص دادهاند، اما رابطه بین روانشناسی و مذهب از ظرفیت بالایی برای پژوهشهای آینده برخوردار است[17].
سنجش دینداری
پس از پیدایش روانشناسی آماری از زمان گالتون، دانشمندان در پی بدست آوردن راهی دقیق برای سنجش دینداری افراد برآمدند. نخستین وظیفه اصلی روانشناسان آماری دین، ایجاد ابزارهای دقیق و قابل اعتماد برای سنجش دینداری فردی است و دومین وظیفه اصلی آنها، جستجو در ویژگیهای شخصیتی، نگرشها و دیگر متغیرها برای یافتن همبستههای مذهبی است[18].
کارکردهای دین از منظر روانشناختی
روانشناسان دین با استفاده از روشهای علمی و حتی آزمایشگاهی امروزه فواید بسیاری برای دینداری ثابت کردهاند. پارهای ازکارکردهای روانشناختی دین و دینداری عبارتند از:
1.معنی بخشی به حیات
2.بهداشت، سلامت و آرامش روان
3. سازگاری جهان درون و برون؛ کاهش رنجها
4. هدفبخشی و ایدهآل پروری
5. پاسخ به احساس تنهایی
6. تقویت قدرت کنترل غرایز و ...[19].
بنیادهای زیستشناختی دین
امروزه روانشناسان دین در پی کشف حقیقتی زیستی برای دینداری هستند و به این منظور با روشهای تجربی و آزمایشگاهی به بررسی رابطه حالات جسمانی و تجربه دینی میپردازند. تأثیر وراثت را در دینداری بررسی میکنند. از حالات خلسهای و مراقبهای نقشهبرداری میکنند. اینکه آیا مزاجهای چهارگانه انسان، در دینداری او تأثیر دارد؟ آیا ریاضتهای جسمانی در سطح دینداری افراد مؤثر است؟ و اینکه آیا استعمال مواد مخدر با دینداری رابطهمند است یا خیر، همه از مسائلی هستند که در روانشناسی دین تحت عنوان بنیادهای زیستشناختی دین مورد بررسی قرار میگیرند[20].
1. قربانی، نیما، روانشناسی دین: یک رویآورد علمی چند تباری، قبسات، 1377، شماره 8، ص24.
2. برای بررسی و نقد این تعاریف ببینید: جعفری، محمدتقی، فلسفه دین، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم 1386، صص84 تا 105 .
3. آذربایجانی، مسعود، روان شناسی دین از دیدگاه ویلیام جیمز، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387، ص3.
4. آذربایجانی، مسعود، موسوی اصل، سیدمهدی، درآمدی بر روانشناسی دین، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385، ص5.
6. میرچا الیاده، فرهنگ و دین، برگزیده مقالات دائره المعارف دین، ترجمه هیئت مترجمان زیر نظر بهاءالدین خرمشاهی، تهران، طرحنو، 1384، ص177.
7. آذربایجانی، مسعود، پیشین، ص 5.
8. آذربایجانی، مسعود، موسوی اصل، سیدمهدی، پیشین، ص16.
9. آذربایجانی، مسعود، موسوی اصل، سیدمهدی، پیشین، ص20.
10. کولینز، جی. آر، وودر، تی. ای، روانشناسی دین و نقش دین در سلامت جسم و روان، ترجمه مجتبی حیدری، معرفت، اسفند1382، شماره 75، ص80.
11. آذربایجانی، مسعود، موسوی اصل، سیدمهدی، پیشین 9.
15. کولینز، جی. آر، وودر، تی. ای، ترجمه حیدری، مجتبی، پیشین، ص80.
17. وولف، دیوید.ام، ترجمه دهقانی، محمد، تهران، رشد، 1386، ص303
18. شاکرین، حمیدرضا، دینشناسی، پرسشها و پاسخهای دانشجویی، قم، دفتر نشر معارف، 1387، ص32.
19. وولف، دیوید.ام، ترجمه دهقانی، محمد، پیشین، صص 95-147.